مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیهالسلام
مسـتـم و باز بـاده میخـواهم بـاده از دسـت سـاقـی مـاهـم عـاشـق دلـبـری لـطـیـفـم من گـر چـه آلـودهای سـرِ راهـم تـو خــداگــونـهای و بـالایـی مـن گـرفـتـار این تـه چـاهـم یـوسـف فـاطـمـه به بـازارت كـلّ ســرمــایــهام بــود آهــم جـرأت خـواهـش مرا بنـگـر بوسه از دستهـات میخـواهم دست مهرت کجاست بیتـابم بـا نـگـاهـی دوبــاره دریـابـم آمـدی یـار نــاز و عـرفـانـی دلـبـر مـه جـبـیـن و نـورانی بهره مندم بساز از فیضت... فقر من را که خوب میدانی یابن زهرا مرا، سحـرگاهی! به بـقـیـع مـدیـنه میخـوانی؟ كـن دعــا بـا دل پـریـشـانـت تا بـمـانـم در این پـریـشـانـی عشق امروز من نه امروزی است از ازل در دلـم تو مـهـمـانی مـكـتـبت مانـدنیترین مكـتب دل به لطف تو شد؛ علی مذهب ای به دوش تو پـرچـمِ زهرا دلـبــر عــیــسـوی دمِ زهــرا گر نگـاهی به من بـیـاندازی میشوم چون تو محرم زهرا روضه خوانها همه مرید توأند صاحـب هـیـأت غــم زهــرا تو بخـوان یابن فاطمه امشب بـهـر مـا از قــدِ خــم زهــرا ناله و گـریه مینمـودی آه... بـهـر احــوال درهــم زهــرا دیـده پـر آب فـاطـمه صـادق مهر و مهـتاب فاطمه صادق |